فصل اول: مفهوم شناسی آیین دادرسی و اصول حاکم برآن
در اين فصل در قالب دو مبحث به كليات مطالب آيين دادرسي كيفري ميپردازيم. بدين توضيح كه در مبحث اول به کلیات آیین دادرسی که شامل تعریف آیین دادرسی کیفری، موضوع آیین دادرسی کیفری، اهداف قانون گذار در تدوین آیین دادرسی کیفری، ارتباط آیین دادرسی کیفری با سایر رشتهها، وجه افتراق میان قوانین شکلی و ماهوی کیفری، منابع آیین دادرسی کیفری و در مبحث دوم نظامهای سیستم آیین دادرسی کیفری که شامل سیستم دادرسی اتهامی، سیستم دادرسی تفتیشی، سیستم دادرسی مختلط، سیستم دادرسی اسلامی و مقایسه آن با دیگر نظامهای دادرسی کیفری، اصول حاکم بر دادرسی کیفری را مورد بررسي قرار ميدهيم.
مبحث اول: کلیات آیین دادرسی
گفتاراول: تعريف آيين دادرسي كيفري
آيين دادرسي كيفري را اكثر حقوقدانان به شرح ذيل تعريف نمودهاند:
مجموعه قواعد و مقرراتي است كه قانونگذار براي كشف جرم و تعقيب متهم و نحوه دادرسي (محاكمه) و اجراي احكام كيفري وضع يا تدوين ميكند. به عبارت ديگر مجموعه مقررات و قواعدي است كه براي چهار مرحله دادرسي وضع ميشود كه عبارتنداز:
1-مرحله كشف و تحقيق جرايم
2- مرحله تعقيب متهم
3- مرحله دادرسي يا محاكمه
4- مرحله اجراي احكام كيفري[1]
تعريفي كه فوقاً بيان شد، تقريباً تعريف كاملي است و شامل همه مراحل دادرسي ميشود. تعريفي كه قانونگذار در قانون آيين دادرسي كيفري مصوب سال 1392 ارائه داده با تعريف مزبور مطابقت دارد، ليكن بر تعريف قانونگذار ايرادهايي وارد است كه پس از از ذكر ماده قانوني به ايرادات اشاره ميشود.
ماده يك قانون جديد آ.د.ك با رفع ايرادات قبلي وارده بر تعريف مقرر ميدارد:
«آيين دادرسي كيفري مجموعه مقررات و قواعدي است كه براي كشف جرم، تعقيب متهم، تحقيقات مقدماتي، ميانجيگري، صلح ميان طرفين، نحوه رسيدگی صدور رأي، طرق اعتراض به آراء، تعيين وظايف و اختيارات مقامات قضايي و ضابطان دادگستري و رعايت حقوق متهم، بزهديده و جامعه وضع ميشود».
نكات قابل توجه در تعريف فوقالذكر به شرح ذيل بيان ميگردد:
1-در تعريف مذكور قانونگذار به 4 مرحله از مراحل دادرسي كيفري اشاره نموده است:
1.مرحله كشف جرم ميباشد.
- مرحله دوم: مرحله تعقيب متهم ميباشد.
- مرحله سوم: مرحله رسيدگي و صدور رأي و اعتراض به احكام ميباشد.اگر قانونگذار بجاي عبارت «… نحوه رسيدگي، صدور آراء و اعتراض به آراء…» از كلمه «دادرسي» يا «محاكمه» استفاده ميكرد بهتر بود چرا مرحله دادرسي شامل نحوه رسيدگي و چگونگي صدور آراء و نحوه اعتراض به احكام كيفري ميشود.
4.مرحله چهارم: مرحله اجراي احكام كيفري است.
2- در تعريف ياد شده، قانونگذار از عبارت «تحقيقات مقدماتي» استفاده نموده است. ايرادي كه بر اين قسمت وارد است اينكه معلوم نيست منظور قانونگذار از تحقيقات مقدماتي در كدام مرحله از مراحل دادرسي است. چرا كه تحقيقات مقدماتي هم توسط ضابطان در مرحله كشف جرم صورت ميگيرد و هم توسط مقامات قضايي دادسرا از قبيل دادستان، بازپرس و داديار در مرحله تعقيب متهم صورت ميگيرد كه اين امر با بررسي مواد بعدي قانون آيين دادرسي كيفري در بخش مربوط به وظايف ضابطان در مرحله كشف جرم و در بخش مربوط به وظايف مقامات قضايي دادسرا در مرحلهي تعقيب متهم روشن و معلوم خواهد شد كه در دنباله مباحث پژوهش خود به آن خواهيم پرداخت.
3- در تعريف ارائه شده از سوي قانونگذار از عبارات «ميانجيگري» و «صلح ميان طرفين» استفاده شده است كه اين شيوه قانونگذاري نيز محل ايراد است. صرفنظر از اينكه هدف قانونگذار از به كار بردن عبارات مذكور تعيين بخشي از وظايف ضابطان و مقامات قضايي دادسراها و دادگاهها جهت ايجاد صلح و سازش به عنوان يك اقدام اخلاقي، ديني و قانوني در راستاي اعمال مقررات و قواعد دادرسي است، ليكن به نظر ميرسد كه نياز به كار بردن دو عبارت مجزا نبوده است چرا كه هدف از بهكارگيري ميانجيگري در مواد مربوطه ايجاد صلح و سازش بين طرفين امر كيفري است بنابراين به كار بردن كلمه «ميانجيگري» كفايت ميكرد و نيازي به عبارت «صلح ميان طرفين» نبود. شايد بهتر بود قانونگذار در يك عبارت به شرح ذيل اين امر را بيان ميكرد: «ميانجيگري براي صلح ميان طرفين».
ايراد آخري كه بر تعريف وارد است آوردن جمله آخر در ماده است با اين عبارت «… و تعيين وظايف و اختيارات مقامات قضايي….» بديهي است كه مجموعه قواعد و مقررات پيشبيني شده در قانون آيين دادرسي كيفري در مراحل چهارگانه فوق مربوط به تعيين وظايف و اختيارات مقامات قضايي اعم از قضات دادسرا و دادگاه و همچنين ضابطان دادگستري ميباشد. بنابراين جمله آخر ماده زايد بوده و از بديهيات است كه اگر ذكر هم نميشد خللي بر تعريف وارد نميكرد.[2]
پس از بیان ایرادات فوق حال به محاسن ماده 1 آ.د.ک 1392 اشاره مینماییم؛ در ماده یک آیین داردسی کیفری نسبت به قانون قدیم شاهد نوآوریهایی هستیم بدین صورت که در این قانون بجای مجرم عبارت متهم آمده است که با اصل برائت و فرض بیگناهی متهم هم خوانی دارد، از طرف دیگر در ماده یک قانون جدید علاوه بر حقوق متهم به حقوق بزه دیده و جامعه نیز اشاره شده است و این تا حدودی به عدالت نزدیک تر است.
برخي از حقوقدانان در تعريف آيين دادرسي كيفري تعريف خاصي را ارائه نمودند كه فرق چنداني با تعريف فوقالاشاره ندارد و آن مفهوم خاص آيين دادرسي كيفري است. مفهوم عام آيين دادرسي همان تعريفي است كه گفته شد. اما در مفهوم خاص عبارت از مجموعه قواعد و مقرراتي است كه به مرحله سوم (دادرسي يا محاكمه) مربوط ميشود كه از وظايف دادگاه ميباشد. برخي نويسندگان اين تعريف را بيان داشتهاند كه به نظر ميرسد عرفي است و در حال حاضر تعريف مذكور خالي از اشكال نيست. [3]
ما در اينجا مراحل چهارگانهاي كه در تعريف ذكر گرديده را به اختصار توضيح ميدهيم.
1.مرحله كشف و تحقيق: اين مرحله از وظايف ضابطين دادگستري است كه طبق ماده 29 ق.آ.د.ك عبارتنداز:
الف) ضابطان عام شامل فرماندهان، افسران و درجهداران نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران كه آموزش مربوطه را ديده باشند.
ب) ضابطان خاص شامل مقامات و مأموراني كه به موجب قوانين خاص در حدود وظايف محول شده ضابط دادگستري محسوب ميشوند، از قبيل رؤسا، معاونان و مأموران زندان نسبت به امور مربوط به زندانيان، مأموران وزارت اطلاعات و مأموران نيروي مقاومت بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، همچنين ساير نيروهاي مسلح در مواردي كه به موجب قانون تمام يا برخي از وظايف ضابطان به آنان محول شود، ضابط محسوب ميشوند.
به موجب ماده 28 ق.آ.د.ك كليه ضابطين تحت نظارت و تعليمات دادستان و ساير مقامات قضايي دادسرا (داديار، بازپرس و معاون دادستان) و همچنين مقامات قضايي دادگاه (رييس شعبه يا دادرس) در امور كيفري وظيفه مينمايند.
2- مرحله تعقيب متهم: اين مرحله انحصاراً از وظايف مقامات قضايي است. بنابراين در سيستمي كه دادسرا وجود دارد، به عهده دادسرا و در سيستمي كه دادسرا وجود ندارد، به عهده دادگاه است. [4]
3- مرحله دادرسي يا محاكمه: اين مرحله انحصاراً از وظايف مقامات قضايي دادگاههاست. بنابراين محاكمه متهم و صدور حكم حتي در سيستمهايي كه دادسرا وجود دارد از وظايف دادگاه است. يعني دادستان، داديار و بازپرس اگرچه دلايل و مدارك كافي دال بر توجه اتهام به متهم در پرونده وجود داشته باشد، حق محاكمه شخص متهم را ندارند. البته مقامات قضايي دادسرا اختياراتي دارند كه به مرحله قبل از صدور كيفرخواست مربوط ميشود.[5]
دادستان، داديار و بازپرس در مرحله كشف و تحقيق ميتوانند رسيدگيهاي لازم را انجام و در پايان تحقيقات در ماهيت امر فقط در اين حد كه جرمي ارتكاب يافته يا نه با صدور قرار نهايي اظهار عقيده نمايند. اما بعد از صدور كيفرخواست حق مداخله در رسيدگي ماهوي را ندارند بلكه ميتوانند از كيفرخواست صادره دفاع نمايند كه جزييات قواعد مربوط به اين امر در در بخش دوم این پژوهش به طور مشروح بحث خواهد شد.
4- مرحله اجراي احكام كيفري: در سيستمي كه دادسرا وجود دارد، اجراي حكم از وظايف دادستان است بنابراين در چنين سيستمي مرحله كشف و تحقيق و مرحله تعقيب انجام شد، پرونده تكميل و براي مرحله دادرسي (محاكمه) نزد قاضي دادگاه فرستاده ميشود. و قاضي پس از صدور حكم ديگر نقشي در پرونده ندارد. اعم از اينكه رأي صادره محكوميت باشد يا برائت پرونده به دادسرا اعاده ميگردد و دادستان بايد دستور اجرا را صادر نمايد، اما در سيستمي كه دادسرا وجود ندارد، اجراي حكم با دادگاه صادركننده رأي ميباشد.